کد مطلب:129527 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:221

فلسفه خبر از شهادت حسین
اخـبـاری كـه دربـاره ی فـتـنـه و آشـوب هـا، از اهـل بـیـت عـصـمـت (ع) بـه طـور عـام و رسول خدا (ص) به طور خاص نقل شده است، علاوه بر آنكه تأكید می ورزد كه دانش آن برگزیدگان لدنّی و الهی است و كاشف از منزلت والای آنان در نزد خداوند است، همچنین تـأكـیـد دارد كـه آنـان به شدت مقید به حفظ این امت و رهانیدنشان از گرداب فتنه بوده اند؛ فتنه هایی كه از روز نخست، در سقیفه پایه گذاری شد.

رسـول خـدا (ص) از مـیزان انحرافی كه پس از وی امتش بدان دچار می شوند آگاه بود و مـی دانـسـت كـه مـردم پـس از ایـشـان چـنان به وادی سرگردانی درخواهند افتاد كه قدرت تشخیص درست، جز برای شمار معدودی صاحب بصیرت، نخواهد ماند. در آن روز تشخیص حق از باطل دشوار است، مگر برای كسانی كه به دو میراث گرانبهای ایشان چنگ بزنند. آن حـضـرت از مـیـزان خـطـر ضـعـف روحـی و دوگـانـگـی شـخـصـیـتـی كـه بـرای امـت حاصل خواهد شد - به طوری كه جز شماری اندك از آن رهایی نخواهند یافت - آگاه بود.

از ایـن رو بـرای روشـن ساختن راه نگهداری و نجات از این مهلكه ها، از هیچ كوششی فرو گـذار نـكرد. از جمله آنها این بود كه خبر فتنه و آشوب هایی را كه تا روز قیامت دامنگیر امت خواهد شد، به آنان داد. ایشان از همه ی آشوب ها و فتنه ها پرده برداشت و همه ی لغزشگاه هـای راه را تـا روز قـیـامـت نـمـایـانـد. حـذیـفـة بـن یـمـان گـویـد: بـه خـدا سـوگـنـد، رسـول خـدا (ص) رهـبـر هـیـچ فـتـنه ای را كه شمار همراهانش به سیصد نفر یا بیش تر بـرسـد، تـا پایان دنیا فرو گذار نكرده و نام خود و نام پدر و نام قبیله اش را برای ما گفت. [1] .


از ایـن رو بـرای آنـكـه امـور بـر امـت مـشـتـبـه نشود و مردم منكر را معروف و معروف را منكر نـبـینند. [2] آنان را نسبت به آشوبهای آینده روشن ساخت و از آنان خـواسـت كـه حـق و بـاطـل را از یـكـدیـگـر تـمـیـز دهـنـد. و بـه یـاری حـق بـشـتـابـنـد و باطل را سركوب كنند.

اخبار ویژه شهادت امام حسین (ع) در اخبار وارده از پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) تمركز و تأكید بیشتری یافته است؛ البته این به خاطر جایگاه و حرمت شخصیت امام حسین (ع)، و فـجـیـع بـودن شـهـادت او و یـارانـش و نـیـز بـه دلیـل بزرگی مصیبت آنان و اهمیت عاشورا در حفظ و بقای اسلام و نیز به خاطر پـاداش بـزرگ یـاری حـسین (ع) و لعنت دایمی و كیفر بزرگ قاتلان و رها كنندگان آن حضرت می باشد.

شـایـد نـزدیـكـی زمـان عـاشـورا بـه روزگـار پـیـامـبـر و عـلی (ع) نـیـز از عـوامـل این تأكید بوده باشد؛ زیرا پیامبر (ص) و جانشین ایشان می دانستند كه بسیاری از صـحـابـه و تـابـعـان روز عـاشـورا را درك خـواهـنـد كرد، بنابراین تأكید بر اخبار مـربـوط بـه شهادت آن حضرت و گفت و گوی مستقیم در این باره با آنان، موجب تأثیر فـراوان در دعـوت بـه یـاری آن حـضرت و هشدار درباره ی پیوستن به صف دشمنان وی می گردید. به علاوه با این كار بر مردم آن روزگار اتمام حجت می شد. از این رو پیامبر خدا (ص) كـسـانی را كه با ایشان برای حسین (ع) می گریستند، به طور مستقیم مورد خطاب قـرار مـی داد و مـی فـرمـود: ای مـردم آیـا بـر او مـی گـریـیـد و یـاری اش نـمـی دهـیـد!؟ [3] و علی (ع) خطاب به براء بن عازب فرمود: ای براء فرزندم حسین كشته می شود و تو در حالی كه زنده ای یاری اش نمی دهی. [4] .

در مـقـابـل، گروهی از صحابه و تابعان اهل صداقت و اخلاص از این اخبار سود برده انـد. صـحـابـه عالیقـدر، انـس بـن حـارث - رضـوان اللّه عـلیـه ـ از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه


فرمود: "این فرزندم ـ و اشاره به حسین (ع) كرد ـ در سـرزمـیـنـی كـه بـه آن كـربـلا گـفـتـه مـی شـود بـه قـتـل مـی رسـد. هـر كـس شاهد آن روز باشد، باید یاری اش دهد". به همین جهت هنگامی كه حـسـیـن (ع) رهـسـپار كربلا شد، او نیز با حضرت همراه گردید و در ركاب آن حضرت به شهادت رسید. [5] .

شـایـد رمـز تغییر موضع زهیربن قین رضوان اللّه تعالی علیه خبری بود كه از سلمان فارسی درباره ی مژده ی وی به یاری حسین (ع) به یاد داشت.

زهـیـر مـی گـویـد: می خواهم برایتان حـدیـثـی نـقـل كنم. ما در دریا به جنگ رفتیم و خداوند پـیـروزی را نـصـیـب ما كرد و غنایمی به دست آوردیم. آن گاه سلمان فارسی رحمه اللّه گـفـت: آیـا از پـیـروزی ای كـه خـداونـد نـصـیـبـتـان كرده و غنایمی كه به دست آورده اید خـوشـحـالیـد؟ گـفـتـیـم: آری. گـفـت: آنـگـاه كـه سـرور جـوانـان آل مـحـمـد (ص) را درك كردید، از جنگیدن در ركاب آنان، از این غنایمی كه به دست آورده اید خوشحال تر باشید. [6] .

عـریان بن هیثم گوید: پدرم به بیابان می رفت و نزدیك جایی كه جنگ حسین در آن روی داد منزل می كرد. هرگاه كه ما به بیابان می رفتیم، یكی از بنی اسد را نیز در آنجا می دیدیم.

پدرم به او گفت: می بینم كه پیوسته در این مكان به سر می بری!

گفت: شنیده ام كه حسین در اینجا كشته می شود. من نیز می آیم شاید به او برسم و هـمـراهـش شـهـیـد گـردم! ابـن هیثم گوید: هنگامی كه حسین به شهادت رسید. پدرم گفت: برویم ببینیم آیا آن مرد اسدی همراه حسین كشته شد یا نه؟ به میدان نبرد آمدیم و گشتیم و دیدیم كه آن مرد اسدی نیز در شمار كشتگان است. [7] .



[1] ر.ك: سنن ابي داود، ج 4، ص 95، حديث 4243.

[2] رسـول خـدا (ص) فـرمـود: چـه حـالي خـواهـيـد داشـت، آنـگاه كه زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق شوند و به معروف امر نكنيد و از منكر باز نداريد؟ گفتند: آيا چنين چيزي مـي شـود، اي رسول خدا؟ فرمود: بلي و بدتر ازآن! چه حالي خواهيد داشت آنگاه كه به مـنـكـر امر و از مـعروف نهي كنيد؟ گفتند: آيا چنين چيزي مي شود؟ فرمود: آري و بدتر از آن! چـه حالي خواهيد داشت آنگاه كه معروف را منكر و منكر را معروف ببينيد؟! (ر.ك: كافي، ج 5، ص 59، كتاب الجهاد، شماره ي 14).

[3] ر.ك: مثير الاحزان، ص 19.

[4] ر.ك: الارشاد، ص 192.

[5] ر.ك: تاريخ ابن عساكر ترجمة الامام الحسين، ص 239، ح 283.

[6] الارشاد، ص 246.

[7] تاريخ ابن عساكر، ترجمة الامام الحسين (ع)، ص 213، حديث 269؛ ر.ك: جلد اول اين پژوهش (امام حسين (ع) در مدينه منوره).